فرض کنید که یکی از کشورهای غربی و یا هر کشوری که زندگی در آنجا از جهنم جمهوری اسلامی بهتراست٬ اعلام کند که به مردم ایران ویزای اقامت میدهد. فکر میکنید از همان ساعت اعلام این خبر٬ چه اتفاقی جلوی درب سفارت آن کشور درتهران خواهد افتاد؟ شاید برآورد تعداد جمعیتی که ضرب الاجل تصمیم خواهند گرفت تا عطای آن خاک "پاک" و آن "مرز پرگهر" را به لقایش ببخشند و مملکت را ترک کنند٬ کار آسانی نباشد. عظیم٬ غلغله٬ بی نظیر و امثالهم بی شک جزو کلماتی هستند که در وصف جمعیت هجوم آورده به درب سفارتخانه کشور فرضی ما به کار گرفته خواهند شد.
مردمی که ازآن خاک سهمی ندارند٬ در آن "مرزپرگهر" آدم حساب نمیشوند و اراذل و اوباش حاکم و صاحب آن خاک اراذل و اوباششان خطاب میکنند٬ دلیلی نمی بینند که عاشقش باشند.
نتیجه کار و زحمت کارگر و انسان زحمتکش روی آن خاک و هرچه درآن هست و ارزش مادی قابل مصرف حاصل ازآن٬ کفش نمیشود برود پای بچه اش٬ غذا نمیشود برود روی سفره اش٬ دوا نمیشود بیماریش را درمان کند. این انسان چه سهمی در آن خاک دارد که بخواهد فدایش شود؟!
تمام سواحل دریای خزر را انواع دار و دسته های مافیایی جمهوری اسلامی و عده ای که راه زد و بند و رشوه دهی به آنها را بلدند٬ تصرف کرده اند. تپه ای نمانده است که تصرفش نکرده و تویش ویلا نساخته باشند. کارگر و پرستار و معلم و راننده و دست کم هشتاد در صد مردم آن مملکت اصلاً فکرش را هم نمیتوانند بکنند که آنها هم قادر باشند سالی چند روز بتوانند بروند در سواحل و ویلاهایش استراحت کنند. یک چنین چیزی برایشان در حد یک رویاست. این خاک البته
"پر گهر" برای همانهایی که صاحبش هستند مقدس است.
جا دارد همان هشتاد در صد بگویند: "اول بگذارید ببینیم این خاکی که شبانه روز داریم رویش جان می کَنیم٬ چه نصیبی از آن میبریم؟ چقدرش سهم ماست؟ چه اندازه در آن اختیار داریم؟
هر نظر و هر سیاستی که مقدم برهرچیز٬ معطوف به این خواست مبرم و اساسی ما نیست٬ حرف مفت است".
فعال حقوق کارگر٬ نماینده بخشی از میلیونها مردم مانند خودش که تقریباً هیچ سهمی از خاک ندارند را روز روشن می ربایند٬ شکنجه اش میکنند٬ زبانش را میبرند٬ با یک نصفه کلیه میگذارند توی زندان بپوسد. میتینگ اول ماه مه برپا کردنش جرم حساب میشود. کارگر از فرط نداری و استیصال خودکشی میکند. فرزند دلبندش را توی پاکستان خرید و فروش میکنند. جوانش میرود معتاد میشود. اینهایی که شب و روز میخواهند مردم را فدای خاک کنند و دم به ساعت دنبال "تمدن هفت هزار ساله" و "تمامیت ارضی" آن مملکت هستند ٬ککشان هم نمیگزد. زبانشان می سوزد راجع به سهم کارگر از آن خاک صحبت کنند. اول٬ همه باید بروند فدای آن خاک بشوند تا عده قلیل دیگری بیایند صاحب همه چیز بشوند. تازه اگر جمهوری اسلامی هم برافتاد کارگر جماعت باید سی سال دیگر جیکش در نیاید و با دستمزد بخور نمیر تنش را بکار بدهد تا "مرز پرگهر" ترقی کند!
"کرد از نسل مادهاست٬ همیشه ایرانی بوده و همیشه ایرانی خواهند ماند٬ مرزبانان غیور٬ کردستان خاک مقدس ایران٬ با قطره قطره خونمان آبیاریش میکنیم"، "اول خاک مقدس ایران" و صد خروار انواع لاطائلات از این نوع٬ دستمایه کار سیاسیشان است.
نه خیر! اول زندگی٬ اول آسایش٬ اول سهم بلا تبعیض انسانها از خاک و حاصل کار انسان روی این خاک. اول اینکه اختیار این خاک بلا تبعیض دست مردم باشد. اول انسان٬ اول خوراکش٬ اول پوشاکش٬ اول مسکنش٬ اول تامین اجتماعیش. اول سهم برابرش از خاک و حاصل کار و تلاش جمعیش روی آن خاک٬ اول اینکه اگر ناراضی بود کسی حق نداشته باشد جلوی اظهار نارضایتی اش را بگیرد. کسی حق نداشته باشد جلوی اعتصابش را بگیرد٬ کسی حق نداشته باشد جلوی حرف زدنش را بگیرد.
میخواهی مملکت "تجزیه" نشود؟ بسیار خوب! انسانی که این چیزها را داشته باشد٬ احتیاجی نیست از "تجزیه طلب" شدنش بترسی! احتیاجی نیست برایش شناسنامه هفت هزارساله درست کنی. این انسان دنبال پان کردیستها و پان بلوچیستها و پان ترکیستها و پان عربیستها نمیرود. احتیاجی نمیبیند دنبال این حرفها برود. عاشقان "خاک مقدس ایران" که همیشه صاحبان و اختیار دارانش ده درصد جمعیت آن مملکت هم نبوده اند٬ شب و روز تلاش میکنند چیزی را که ربطی به زند گی مردم نداشته است را به مسئله اصلی زندگیشان تبدیل کنند.
ناسیونالیستها و قوم پرستها مردم را از یکدیگر میترسانند. در میان مردم فرهنگ نفرت و انزجاراز یکدیگررا دامن میزنند. اینطوری برای خودشان لشکرجمع میکنند. هیچکدام حرفشان ربطی به واقعیت زندگی مردم ندارد. این یکی تاریخش را به هفت هزارسال میرساند٬ آن یکی برای اینکه عقب نماند تاریخ هشت هزارساله برای خودش درست میکند. این یکی از نسل "آریا" ست٬ آن یکی از نسل "اوغّوز". بعضی هایشان جلوتر رفته اند و نسب شان را به هتی ها و سومریها رسانده اند!
میهن پرستی و قوم پرستی به هر شکلش چه ازنوع عظمت طلب آریایی٬ چه منافع ملی چی٬ چه پان ترکیست و پان کردیست و غیره و چه حتی از نوع آمریکاییش٬ سیاستِ اغوای جامعه است. ناسیونالیسم سیاستی برای به قدرت رساندن قطبی از اپوزیسیون بورژوایی و یا در قدرت نگهداشتن یک حکومت بورژوایی حتی از جنس جمهوری اسلامی است. یا مستمسک جنگ راه انداختن و گسترش نفوذ و قدرت قطبی از بورژوازیست. حکومت آمریکا و مدیای حاکم بر جامعه آمریکا برای حمله به عراق و دست یافتن به مقاصدشان در "نظم نوین" بخشیدن به خاورمیانه تا توانستند میهن پرستی آمریکایی را به جامعه آمریکا ترزیق کردند. اپوزیسیون ناسیونالیست ایرانی به جز جان مردم را فدای "عظمت از دست رفته" آن مملکت نمودن کار دیگری بلد نیست. پان ترکیست فقط هرکسی که از "نسل اوغّوز" است را آدم حساب میکند. البته آنهایی که اجداداً از نسل "اوغّوز" هستند و بلد نیستند به زبان ترکی صحبت کنند جزو "خائنین" اند!
جمهوری اسلامی این روزها کلّی فیگورهای ناسیونالستی هم میگیرد. کلّی عظمت ایران قبل از اسلام را ملغمه کار و بارش کرده. سرانرژی اتمیش کلی ملّی گرا به تور زده! کلی احساسات میهن پرستانه ناسیونالستهای اپوزیسیون را قلقلک داده. در جواراسلام نام محمدی از ملا و مکلای سایت بازتاب گرفته تا طیف "اصول گرا" و مجلس مافیا٬ این روزها مقدار قابل ملاحظه ای "عرق ملی" پیدا کرده اند. سرِ احیای عظمت هفتهزار ساله آن مملکت٬ ضمن حفظ سبعیت اسلام ناب٬ دارند یک گام هم ازعظمت طلبان اپوزیسیون جلو میزنند! احمدی نژاد میرود تخت جمشید مقدار زیادی "عظمت ملی" نمایش میدهد.
ناسیونالیسم علاوه بر اینکه یک دستمایه سیاسی برای فریبکاریست٬ مثل لنگ حمام عمومی است که آدمی مثل احمدی نژاد هم میتواند مصرفش کند!
∙ ∙ ∙ ادامه دارد
مباحث آتی:
* ناسیونالیسم و سیاست بورژوازی در آمریکا
* ناسیونالیسم و سلطنت طلبی٬ و"بیگانه" ستیزی
* قوم پرستی و "ملیت" گرایی
* ناسیونالیستهای "خوب"٬ "منافع ملی" ٬ جبهه ملی و توده ایسم